بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
گاهی بخوان ز دفتر شعرم ترانه ای
بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است
تنها مرا به تشنه طوفان من مبین
ای بس حدیث تلخ که ناگفته مانده است
گفتم:ر سرنوشت بیندش آسمان
گفتی:غمگین مباش که آن کور و این کر است
دیدی که آسمان کر و سرنوشت کور
صدها هزار مرتبه از ما قوی تر است؟
عشق(شیما)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آوای آشنا
اشتراک